۲۱
دی
این خبر پیچیده هر جا توی شهر:
یک نفر می آید از آن سوی شهر
نور می پاشد به پایش آسمان
طاق نصرت می زند رنگین کمان
باد و باران دوست خود رو می کنند
کوچه ها را آب و جارو می کنند
او به هر پس کوچه ای سر می زند
خانه ها را تک به تک در می زند
بر پلیدی ها همه اُف می کند
مهربانی را تعارف می کند
حرف هایش مثل شبنم تازه است
بر تنِ گلبرگ ها، اندازه است
اوج می گیرد دل ما پیش او
ما همه هستیم قوم و خویش او
جان ما چون شمع و او پروانه است
او نه مهمان ، بلکه صاحب خانه است*
*برگرفته از کتاب "از روی خط پایان"..........محمد گودرزی دهریزی.......انتشارات بوستان کتاب