مردی را به جرمی نزد حاکم بردند تا او را به مجازات برساند.حاکم فرمان داد:« بینی او را سوراخ کنید تا تنبیه شود.»
مرد که شوخ طبع و خوش زبان بود،به التماس افتاد و گفت:«قربانت شوم! والله که بینی من دو سوراخ دارد و به سوراخ سوم نیازی نیست!»
حاکم خندید و از گناه او در گذشت.
لطیفه های شیرین لطایف الطوایف.....مرجان کشاورز.......نشر«پیدایش»