نوشته های یک پسر قمی

تمرین نویسندگی می کنم ... شما هم خط خطی هام رو غلط گیری کنید تا نویسنده خوبی بشم .

نوشته های یک پسر قمی

تمرین نویسندگی می کنم ... شما هم خط خطی هام رو غلط گیری کنید تا نویسنده خوبی بشم .

نوشته های یک پسر قمی

سلام . خوبید ؟ خوشید ؟
ممنون که اومدید تو این وبلاگ .
من یک پسرم ... متولد ۷۷ ... پس هنوز جوونم ... شاید بهتر باشه بگم تازه اول جوونیمه اما مطمئنا وقتی میگم جوون ، یاد تلف کردن وقت و بی بند و باری و ول بودن تو کوچه و خیابون نمی افتم . من جوونیم رو گذاشتم ( یعتی دارم میذارم ) پای تحصیل ... حالا اینکه چه رشته ای و چه دانشگاهی و ... بماند . اما بچه درسخونی بوده و هستم ... همین قدر بگم که معدل سوم دبیرستانم بالاتر از ۱۹.۷۰ شد .

حالا اینا رو چرا گفتم ؟ گفتم که بدونید تنبل نیستم و اصولا چون نمره یکم برای دانش آموزا شخصیت میاره ، خواستم برای خودم شخصیت بیارم :)))) حالا دیگه ...

چرا خواستم برای خودم شخصیت بیارم ؟؟؟ خب این چه سوالیه ... هر کسی دوست داره شخصیت داشته باشه دیگه ... شما عین ۷ میلیارد آدم رو ببینی و بگی « بی شخصیت » ، تقریبا ۹۹ درصدشون هیچ واکنشی نشون نمیدن ؛ چون زبون فارسی بلد نیستن !!!

اما جدا از شوخی ، جدا شدن از شوخی سخته ولی من این سختی رو تحمل می کنم و جدا میشم و جدی به شما عرض می کنم : می خوام بنویسم ... دیگه از این واضح تر ... نوشتن ... قلم ... کاغذ ... شما هم غلط هام رو بگیرید ... بی رحمانه انتقاد کنید ... باور کنید جدی میگم ... من واقعا از انتقاد شما استقبال خواهم کرد ... حتی از اون انتقاد هایی که به اختلاف سلیقه برمیگرده ... اصلا شاید سلیقه شما بهتر بود و من سلیقه ام رو عوض کردم ... پس از من انتقاد کنید ... مطمئن باشید من شما را به جهنم حواله نخواهم داد :)))

یاعلی

شک، انسان را عوض می کند!

پنجشنبه, ۵ دی ۱۳۹۲، ۱۲:۰۹ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

مردی صبح از خواب بیدار شد و فهمید تبرش ناپدید شده است.او شک کرد که همسایه اش آن را دزدیده باشد.برای همین تمام روز، او را زیر نظر گرفت.
اومتوجه شد همسایه اش در دزدی مهارت دارد، مثل یک دزد راه می رود، مثل دزدی که می خواهد چیزی را پنهان کند ، پچ پچ می کند.آن قدر از شکش مطمئن شد که تصمیم گرفت به خانه اش برگردد، لباسش را عوض کند و نزد قاضی برود تا از او شکایت کند.
اما همین که وارد خانه شد، تبرش را پیدا کرد.آری! زنش آن را جا به جا کرده بود.مرد از خانه بیرون رفت و دوباره همسایه اش را زیر نظر گرفت و دریافت که او مثل یک آدم شریف راه می رود، حرف می زند و مثل یک انسان درستکار رفتار می کند... .


برگرفته شده از:

کتاب: "داستان های حکمت آموز"

نویسنده:"محمد غلامی"

انتشارات: "بوستان کتاب"

شما هم نظر بگذارید  (۸)

  • گلستان بلاگ
  • سلام
    با تشکر از مطلب خوب شما
    این مطلب با نام خودتان در گلستان بلاگ منتشر شد.
    منتظر مطالب بعدی شما هستیم.
  • کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان
  • با سلام..  تشکر از ارسال مطلبتان در سایت "زنگان"

    مطلب شما در سایت " کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان "و"حرف تو " منتشر شد

     

    چشم به راه مطالب خوب شما هستیم.لینک مطالب خود را جهت انتشار به ما بفرستید.

     

    هدیه سایت زنگان به شما   امام صادق (ع)

    امم صادق سلام الله عصَلاةُ اللَّیْلِ) تَدُرُّ الرِّزْقَ وَ تَقْضِى الدَّیْنَ وَ تَذْهَبُ بِالْهَمِّ وَ تَجْلُو الْبَصَرَ

     

    نماز شب، روزى را زیاد و قرض را ادا مى‏نماید و غم و اندوه را از بین مى‏برد و چشم را نورانى مى‏کند.

    ثواب الأعمال، ص 42؛ دانش‏نامه قرآن و حدیث، ج 13، ص 28 .

    یا علی

    Zanghan.ir

    سلام
    مطلب شما در نقل قول منتشر گردید.
  • قراءقرآن
  • ممنون  که بهم سر زدید.شما هم لینک شدید دوست عزیز
    زیبا بود ...
    و البته آموزنده و قابل تامل ...
  • بابک الماسیان
  • سلام ممنون سر زدی
    با تبادل لینک موافقم
    پاسخ:
    شما لینک شدید
    سلام. خیلی جالب بود
    پاسخ:
    سلام.
  • نسیم شیراز
  • سلام
    مطلب خوبتو تو سایت نسیم شیراز گذاشتم
    پاسخ:
    سلام.

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی